ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم
****************************
یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند . . .
****************************
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
****************************
بازباران باترانه...
میخوردبربام خانه
یادم آمدکربلارا،
دشت پرشوروبلارا...
گردش یک ظهرغمگین،
گرم وخونین،لرزش طفلان نالان،زیرتیغ ونیزهارا،باصدای گریه های کودکانه،وندرین صحرای سوزان،
میدودطفلی سه ساله،
پرزناله،دلشکسته،پای خسته.بازباران...قطره قطره،میچکدازچوب محمل،
خاکهای چادرزینب
به آرامی شودگل...
بازباران...
****************************
سعى کن حرص و طمع خانه خرابت نکند
غافل از واقعه روز حسابت نکند
ایکه دم میزنى ازعشق حسین
آن چنان باش که ارباب جوابت نکند
****************************
میگویندشیشه ها احساس ندارند ولی وقتی با انگشت روی شیشه بخار گرفته نوشتم "یاحسین" آرام گریست
****************************
درکلاس عاشقی عباس غوغا میکند، در دل هرعاشقی عباس مأوا میکند ، هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین، ثبت نامش را فقط عباس امضاءمیکند